انتشار فیلم بازیگرمحور «دلبری» در فیلیمو، بهانهای شد تا در فیلیمو شات کارنامه هنگامه قاضیانی را مرور کنیم؛ با ما همراه باشید.
در سینمای ایران کمتر شاهد ساختهشدن فیلمهایی هستیم که در تمام لحظات متکی به حضور یک بازیگر باشند و به نمایشی تکنفره تبدیل شوند. «دلبری» چنین فیلمی است که میتوان آن را یک نمایش انفرادی کامل از سوی هنگامه قاضیانی خواند؛ در نقش زنی که در خانه شاهد شهادت همسر جانبازش است و در مواجهه با این واقعه، به دنبال کشف پاسخی درباره زندگی مشترک خود و همسرش میگردد. انتشار این فیلم بازیگرمحور بهانهای است برای مرور کارنامه هنگامه قاضیانی در فیلیمو شات.
در سینمای ایران موضوعاتی وجود دارد که تحلیل و پرداخت به آن مستلزم یکسری توضیحات مقدماتی و دانستن پیشفرضهای زمینهای است در رابطه با سازوکار متفاوت نسبت به مولفههای اصلی سینمای جهان. مثلا نمیشود درباره فروش گیشه فیلمهای ایرانی بحث کرد و به سازوکار خاص و تا حدودی عجیب سینماهای کشور اشاره نداشت؛ یا نمیشود در مورد محدودیت ژانر و تنوع داستانی فیلمنامهها صحبت کرد و پای ممیزیها و تاثیر سانسور در جهتدهی به قصههای ایرانیزهشده را به میان نکشید؛ یا مثلا در محدوده بازیگری، مخصوصا در بخش زنان، نمیتوان وارد بحث شد و محدودیتهای عرفی، فیزیکی و سنی را در نظر نگرفت.
حال که میخواهیم درباره کارنامه بازیگری هنگامه قاضیانی صحبت کنیم لزوما باید به مسیر دشوارتر او برای غلبه بر یکسری پیشفرضها و موانع موجود در سینمای محافظهکار ایران اشاره کرد و شرایط دشوارش را برای پذیرفته شدن در جامعه سینمایی و در نگاه مخاطبان در نظر گرفت. مخصوصا که به یاد داشته باشیم این حضور به یک یا دو فیلم خاص محدود نشد و حدود یک دهه با بهترین و بالاترین بازدهی هنری، کسب اعتبار و جوایز سینمایی و همکاری با تعدادی از بهترین فیلمسازان کشور همراه بود. بازیگری چون هنگامه قاضیانی از ویژگیهای منحصر بهفردی در مقیاس سینمای ایران برخوردار بوده است. برای بازیگری که تازه در سن ۳۷سالگی شاهنقش خود را با فیلم درخشان «به همین سادگی» به کارگردانی رضا میرکریمی تجربه کرده است و با همان اولین نقش مهم زندگی هنریاش، سیمرغ بهترین بازیگر زن سینمای ایران را کسب کرده، شرایط باید هم کمی متفاوت بوده باشد.
شکل و شیوه اجرای این بازیگر در «به همین سادگی» که حالا طی سالها به مشخصه و شناسنامه او تبدیل شده است، یک بازی درونگرا مبتنی بر سکوت و نگاههای عمیق و تاثیرگذار بوده که طوری با ویژگیهای اصلی کاراکتر گره میخورد که عمق تاثیرگذاری یک شخصیت کمکنش و کمدیالوگ را به نمایش میگذارد. این شیوه بازی در سینمای ایران چندان غریبه نیست و شاید بتوان از ستارههای سالهای نهچندان دور چون هدیه تهرانی (در میان بازیگران زن) و محمدرضا فروتن (درمیان بازیگران مرد) مثال آورد. حال این که، تفاوت کیفیت اجرای هنگامه قاضیانی نسبت به باقی ستارههای نامآشنا و محبوب، نوعی غریزه ذاتی بازیگر است که اتفاقا از درون شخصیت خود او سرچشمه میگیرد و اکتسابی نیست.
شاید به همین دلیل هم قاضیانی مثل اکثر بازیگران دیگر، در ذهن مردم به آن محبوبیت حاشیهای نمیرسد؛ چون آن خلوت و سکوت را در زندگی شخصی نیز تجربه میکند. با توجه به این نکات، برای یک بازیگر که برخلاف اغلب همنسلانش هیچوقت وارد بازارگرمیهای رسانهای و تبلیغاتی نشده، یا بلد نبوده و استعداد و زیرکیاش را نداشته، ماندگاری به مدت پانزده سال در سینمای ایران نکته بسیار مهمی محسوب میشود. توجه داشته باشید که قاضیانی تازه از اواسط دهه سی عمر خود شناخته شد و اکنون که به پنجاهسالگی رسیده است همچنان حضوری قابللمس در میان بازیگران همرده و هم سن خود دارد.
در کارنامه هنگامه قاضیانی پس از فیلم «به همین سادگی» آثار مهم دیگری از جمله «من مادر هستم» و «روزهای زندگی» به چشم میخورد. که اولی مورد تحسین منتقدان و با فروش بسیار زیاد گیشه سینما همراه بود و فیلم بعدی هم سیمرغ دوم بازیگری را تنها طی ۵ سال فعالیت موثر برای این بازیگر به همراه داشت. این روزها یکی از آثار کمتر موردتوجه قرارگرفته هنگامه قاضیانی در فیلیمو منتشر شده است؛ «دلبری» به کارگردانی و نویسندگی سیدجلال دهقانی اشکذری و تهیهکنندگی سیدمحمود رضوی محصول سال ۱۳۹۴ که در جشنواره فجر سی و چهارم نیز حاضر بود. اثری با روایت خاص که هرچند در کارنامه قاضیانی جایگاه بالایی نیافت ولی باز هم میتوان سبک بازی بهدور از خودنمایی و ساده بازیگر را به خوبی در آن به نظاره نشست.
در سالهای اخیر شاهد کمکاری و کمرنگ شدن حضور هنگامه قاضیانی در عرصه سینما بودهایم. شاید فعالیت جدیتر درزمینه موسیقی که موفقیتهایی را نیز برایش به همراه داشت و تا اجرای کنسرت برای بانوان در تالار وحدت هم پیش رفت، یکی از دلایل حضور گزیدهتر او در آثار نمایشی باشد. از سوی دیگر، متاسفانه سینمای ایران همچنان مشکل اساسی در تنوع قصهها و بهکارگیری پتانسیل و استعدادهای بازیگران و فیلمسازانش را داشته و دارد. شاید یکی از دلایل کمکاری بازیگرانی همچون هنگامه قاضیانی نیز وجود نقشهای تکراری باشد که آنها را از ترس تکرار و کلیشه شدن از حضور در آثار سینمایی و تلویزیونی بازمیدارد. هرچند اخیرا سریال «همگناه» نیز با بازی قاضیانی در کنار جمعی از ستارههای سینمای ایران پخش شده است و نوید حضور پررنگ و مجدد این بازیگر را در عرصه نمایشی کشور میدهد.
همچنان اعتقاد داریم قابلیتها و تواناییهای هنگامه قاضیانی بدون جانشین و منحصربهفرد است و مانند نمونه آثاری که در این مقاله ذکر شد، تنها کافی است شرایطی را برای درخشش چنین بازیگرانی مهیا کرد تا تفاوتها را در شکل اجرا و انتقال احساس به مخاطبانشان به رخ بکشند.